به گزارش «نماینده»، علی لاریجانی و محمدرضا عارف به عنوان مهمترین نامزدهای دو طیف مذکور، به نظر می رسد این روزها سرگرم رقابت پنهان و آشکاری با یکدیگر هستند. برای تحلیل شرایط کنونی و ارزیابی شانس هر کدام از نامزدهای مذکور، با حمیدرضا ترقی؛ کارشناس مسائل سیاسی به گفتگو نشسته ایم. ترقی معتقد است اختلاف نظرات اردوگاه اصلاح طلبان درباره کاندید شدن یا نشدن عارف برای ریاست مجلس، ریشه در برنامه های متفاوت اصلاحات و کارگزاران دارد. او به دلایل متعددی شانس علی لاریجانی را برای ریاست مجلس، بیشتر از محمدرضا عارف می بیند. مشروح گفتگوی افکارنیوز با این کارشناس مسائل سیاسی پیش روی شماست.
اصلاح طلبان طی ماه های اخیر مکرر اعلام کرده اند که پیروز قاطع انتخابات مجلس بوده اند. حالا از بین خود آنها توصیه هایی مبنی بر کاندیدا نشدن آقای عارف برای پست ریاست مجلس شنیده می شود. این رفتار دوگانه را چگونه می توان تحلیل کرد؟
به نظرم استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات، حرکت با یک شیب ملایم برای روی کار آوردن یک اصلاح طلب در دولت آینده است. افرادی که مخالف کاندیدا شدن آقای عارف برای ریاست مجلس هستند، معتقدند برای اینکه بتوانند با این شیب ملایم به ریاست جمهوری آینده دست پیدا کرده و از آقای روحانی عبور کنند، در این مرحله نیازمند فردی هستند که بتواند این دوران گذار را از شرایط مربوط به مدیریت اصولگرایان به شرایط مطلوب اصلاح طلبان برساند. آنها در ابتدا تصور می کردند که می توانند این دوران گذار را به سرعت و بدون واسطه طی کنند، ولی به نظرم در حال حاضر در درون خودشان تحلیلی وجود دارد که می گوید برای عبور از این دوران حتماً نیاز به یک فرد معتدل است که بتواند دو جناح را داشته باشد. لذا آقای لاریجانی بر اساس عملکرد گذشته اش، از نظر آنها فردی است که می تواند دو جناح را داشته باشد. آنها می خواهند به صورتی عمل کنند که در مجلس دوره آینده و ریاست جمهوری خود را تثبیت کنند. بنابراین الان آن برنامه ریزی را که در ابتدا انجام داده و می خواستند کل کشور را تهرانیزه کنند و این گونه ادعا کنند که مجلس کلاً در اختیار آنها قرار گرفته است، تا حدی منتفی شده است.
سوال این است که چرا آن برنامه ریزی، در حال حاضر در ذهن برخی اصلاح طلبان منتفی شده است؟
چون که علیرغم فضاسازی های رسانه ای که مدعی آن بودند، در عمل نتوانسته اند اکثریت مجلس را به دست بیاورند. جلساتی هم که تاکنون برگزار کرده اند -مثل همین جلسه اخیرفراکسیون امید-، عملاً به آنها اثبات کرده است که ۱۰۶ رای بیشتر ندارند و این ۱۰۶ نفر طبیعتاً نمی توانند به طور کامل مدیریت مجلس را به دست بگیرند. لذا بعد از برخورد با این واقعیت در تحلیل خود یک اصلاح انجام دادند. دلیل دوم می تواند این واقعیت باشد کهترکیب مجلس از نمایندگانی تشکیل شده است که بیشتر تازه کار هستند و طبیعتاً در سال اولشان خیلی نمی توانند کارایی مناسبی داشته باشند. لذا مدیریت بر مجلس در چنین شرایطی نمی تواند یک نقطه مثبت برای آقای عارف تلقی شود، چون خود ایشان هم یک فرد تازه کار به حساب می آید. لذا با این فرض که مدیریت سال اول را فرد دیگری بر عهده داشته باشد تا چالش ها و مشکلات ناشی از فقدان تجربه نمایندگی به حساب او نوشته شود، شاید به این جمع بندی رسیدند که این مسئله به آقای لاریجانی واگذار کنند و به گمانِ خود، در مرحله بعد-یعنی بعد از انتخابات ریاست جمهوری آینده- بتوانند مدیریت هر دو نهاد یعنی مجلس و ریاست جمهوری را داشته باشند! به نظرم افرادی که حالا کاندیدا نشدن آقای عارف را تجویز می کنند، بیشتر دارای چنین دیدگاهی هستند.
نظر دولت در این مسئله چیست؟ به نظر می رسد با توجه به مصاحبه اخیر آقای عارف، فشاری از طرف دولت برای کاندیدا نشدن ایشان وجود داشته باشد...
دولت و آقای روحانی، اصولاً آقای عارف را نماینده یک طیف تقریباً تندروی اصلاح طلبان می دانند و به همین خاطر معتقد هستند این طیف تندرو -که استراتژی آنها عبور از روحانی است-با روی کار آمدن آقای عارف در مجلس، زودتر به اهدافشان می رسند. لذا همانطور که می دانیم پیش از این در استفاده از ایشان در بدنه دولت هم به جمع بندی نرسیدند. چون معتقد بودند آمدن عارف، یعنی گرایش کامل دولت به سمت اصلاح طلبان و نه اعتدال! شاید احساس می کردند با آمدن آقای عارف به دولت، نماد اعتدال در دولت به طور کامل از بین می رود و دولت در شرایطی که تقریباً افراد شاخص اصلاح طلبان را به کار گرفته است، نمی تواند ادعای معتدل بودن داشته باشد. لذا آنجا دولت رای به استفاده از آقای عارف نداد و به نظرم در این مرحله هم همین موضع را دارد. دولت معتقد است که اگر به آقای عارف برای ریاست مجلس میدان بدهد، قطعاً ریاست جمهوری آینده را از دست خواهد داد و آنها فرد دیگری را جایگزین آقای روحانی خواهند کرد و از او عبور می کنند. لذا علت مخالفت دولت و جریان کارگزاران با کاندیدا شدن عارف برای ریاست مجلس، در واقع این است که نمی خواهند اختیار دولت را از پیج آقای هاشمی-کارگزاران و آقای روحانی خارج کرده، به تندروهای اصلاح طلبان واگذار کنند.
اینکه گفته می شود تمایل اکثریت نمایندگان مستقل و حتی برخی از اعضای لیست امید به ریاست آقای لاریجانی است، تا چه حد واقعیت دارد؟
خب تعداد قابل توجهی از نمایندگان -که تقریباً نزدیک به صد نفر هستند- از دوره ی قبل در مجلس مانده اند که اینها تجربه ریاست آقای لاریجانی را در مجلس داشته و دارند و طبیعتاً تمایلِ آنها به سمت ایشان بیشتر از یک رئیس جدید است که هیچ سابقه مدیریتی را در مجلس ندارد. ازطرفی در بین منتخبین جدید هم بالغ بر ۱۲۰ اصول گرا هستند که این اصولگرا ها هم بین آقای لاریجانی و آقای عارف، آقای لاریجانی راترجیح می دهند که به اصول گرایان نزدیک است. اگرچه ممکن است انتقادات زیادی داشته باشند ولی در موضع انتخاب فرد برتر، باز هم آقای لاریجانی را به آقای عارف ترجیح می دهند، چرا که نگاه بیرونی ریاست آقای عارف بر مجلس این است که مجلس دست اصلاح طلبان است. بنابراین با توجه به اینکه این اکثریت و حدود ۱۸۰ نفری که اصولگرا هستند، نمی خواهند نماد بیرونی مجلس یک نماد اصلاح طلبی باشد، شانس آقای لاریجانی بیشتر خواهد بود. از طرفی، مدیریت مجلس و اداره ی حدود ۳۰۰ نماینده کار دشواری است که اگر فرد تجربه قبلی نداشته باشد نمی تواند مجلس را با این سلایق گوناگون اداره کند. آقای عارف سابقه مدیریت بر چنین جمع گسترده ای با سلایق گوناگون را ندارد. این در حالی است که آقای لاریجانی در سال های گذشته با تمرینی که داشته و آزمونی که نشان داده است می تواند این اختلاف سلیقه ها در مجلس را مهار، کنترل و مدیریت کند. به هر حال چه اعضای لیست امید و چه نمایندگان مستقل به خوبی از این واقعیت آگاه هستند. لذا به نظر می رسد که عقلاً و بر اساس گرایش هایی که وجود دارد گرایش به سمت آقای لاریجانی در اکثریت نمایندگان، بیشتر از آقای عارف است.
مسئله دیگر، نسبت بین آقای عارف و خاتمی است. به نظر می رسد نظر مجمع روحانیون تا کنون بر کاندیدا شدن آقای عارف بوده است. با توجه به اینکه گفته می شود آقای عارف، مهره خاتمی است، نظر آقای خاتمی و مجمع چقدر در تصمیم ایشان موثر خواهد بود؟
اینکه طیف تندروی اصلاح طلب نخواهد فرصت ریاست مجلس را از دست بدهد، طبیعی است. آنهااحساس می کنند برای عبور از چالش هایی که هم اکنون با آنها روبرو هستند- ممنوع التصویری، حذف و دیگر محدودیت ها- فرصت ریاست مجلس می تواند فرصت موثری باشد. لذا شاید معتقد به این هستند که همان کاری را که توانستند در تهران انجام دهند و از طریق شبکه اجتماعی، عناصرِ کف خیابان را به پای صندوق بیاورند، الان هم می توانند تکرار کنند. لذا این فرصت را نباید از دست بدهند. در مورد تاثیرپذیری آقای عارف از خاتمی هم مسئله روشن تر از آن است که نیازمند توضیح باشد. طبیعتاً این مسئله حتماً بر تصمیم نهایی آقای عارف موثر خواهد بود. طیف تندروی اصلاح طلبان الان احساس می کند که با ریاست آقای عارف می توانند فضای و جو کلی کشور را در سیطره خود نشان بدهد و این تغییر، به نیروهای کسل و سرخورده آنها روحیه می دهد تا بتوانند آنها را دوباره به صحنه آورده، برای موفقیت خودشان در انتخابات ریاست جمهوری استفاده کنند. لذا اعتقاد طیف تندرو اصلاح طلب این است که ریاست آقای عارف به عبور از آقای روحانی کمک می کند و مقدمه ی مطرح شدن یک نامزد مستقل از سوی اصلاح طلبان تندرو برای ریاست جمهوری آینده است. به نظرم آنها بیشتر به دلیل تاثیرات روانی ریاست عارف بر بدنه ی عمومی اصلاح طلبان، بر ریاست آقای عارف در مجلس تاکید دارند.
به صورتِ مشخص، طیفِ اصلاح طلب نزدیک به کارگزاران بر مصلحت نبودن ریاست عارف در شرایط کنونی تاکید دارند. این طیف چه اهدافی را دنبال می کند و اساساً دلیل این چند شقه شدن آنها چیست؟
من فکر می کنم این مسئله ناشی از تحلیل های متفاوتی است که بین طیف کارگزاران و اصلاح طلبان وجود دارد. تحلیل کاگزاران از شرایط کشور در واقع کاملا متفاوت با تحلیل اصلاح طلبان است. ضمن اینکه هر دو برای به دست گرفتن قدرت در رقابت هستند. کارگزاران می خواهند میدان را از اصلاح طلبان تندرو بگیرند و به طیف آقای هاشمی بسپارند. درمقابل؛ اصلاح طلبان و مجمع روحانیون مبارز هم می خواهند از پلکان آقای روحانی بالا بروند و برای بازگشت به شرایط دوم خرداد و رسیدن به قدرت زمینه سازی کنند. بنابراین هر کدام به دنبال به دست گرفتن قدرت برای طیف خود هستند و وجود چنین اختلاف هایی در تحلیل ها کاملاً طبیعی است. اینها در انتخابات مجلس با همدیگر یک وجه مشترک داشتند که آن هم حذف و کنار زدن اصولگرایان بود. ولی به نظرم شرایط کنونی فرق دارد.
یعنی آن اتحاد تاکتیکی دیگر الان وجود ندارد؟
طبیعتاً امروز که شرایط به سمتی می رود که باید مشخص شود قدرت را چه کسی به دست بگیرد، این رقابت به وجود آمده است و دعوا بر سر این است که قدرت را کارگزاران و طیف آقای هاشمی به دست بگیرند یا طیف اقای خاتمی و مجمع روحانیون مبارز؟ ریشه ی دیگر این اختلاف نظر هم در این است که هر دو طیف می دانند وزن مجموعه اصلاح طلبان-اعم از کارگزاران و اصلاح طلبان- هنوز به حد نصاب انتخاب ریاست مجلس نرسیده و ادعاهای ماه های گذشته مبنی بر پیروزی قاطع در انتخابات مجلس، بیشتر پروپاگاندای رسانه ای خودشان بوده است. همانطور که می دانیم برخی نامزد های لیست امید تهران مورد قبول هیچ کدام از این دو طیف نیستند. یعنی اینگونه نیست که درصد قابل توجهی از منتخبین خودشان را قبول داشته باشند. لذا تعداد قابل توجهی از منتخبان مجلس هستند که نه چهره تاثیرگذاری هستند و نه موقعیت بالایی در اصلاح طلبان ندارند وبه نظر می رسد که هر دو طیف می خواهند از این موقعیت، به عنوان پلی برای به دست گرفتن قدرت و ریاست جمهوری آینده استفاده کنند و به همین دلیل، این تحلیل های متفاوت را ارئه می دهند. نتیجه این می شود که یک طیف میگوید ریاست عارف در شرایط فعلی به ضرر اصلاح طلبان است و دیگری می گوید که به نفع اصلاح طلبان است!
نظر شما